و اما بعد.....................
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم دی ۱۳۸۹ ساعت 9:34 توسط فاروق
|
باز مستي مرا صدا مي زد
كاش اين انتظار بي ساحل
اتشي در دلم به پا ميكرد
اشك را بامن اشتي ميداد
زخم را با من آشنا ميكرد
راه عشق
دلم هوای تو را کرد واثر دگر نیست
در این حوالی از عشق اثر دگر نیست
هوای خانه دلگیر است وپر از سکوت
انگار بدون تو از خنده خبر دگر نیست
خانه دلم خراب عشق تو شد
فاصله را بشکن بگو حذر دگر نیست
میان دل ما یک نفس فاصله است
در این میان رفتن وسفر دگر نیست
من خواهم آمد تا روشنایی
در راه عشق ترس از خطر دگر نیست